به نام خدا
برادر ایمانى و دوست حقیقى همیشه در نهایت کمى بوده.
(ص): وَ إِنَّ کَثِیراً مِنَ الْخُلَطاءِ الى قوله تعالى وَ قَلِیلٌ ما هُمْ. 473 (زخرف): الْأَخِلَّاءُ یَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِینَ. 474 قال الباقر (ع): قام رجل بالبصرة الى امیر المؤمنین فقال یا امیر المؤمنین اخبرنا عن الاخوان. فقال (ع) الاخوان صنفان اخوان الثّقة و اخوان المکاشرة فامّا اخوان الثّقة فهم الکفّ و الجناح و الاهل و المال فاذا کنت من اخیک على حدّ الثّقة فابذل له مالک و بدنک و صاف من صافاه و عاد من عاداه و اکتم سرّه و عیبه و اظهر منه الحسن و اعلم ایّها السّائل انّهم اقلّ من الکبریت الاحمر و امّا اخوان المکاشرة فانّک تصیبلذّتک منهم و لا تقطعنّ ذلک فیهم و لا تطلبنّ ما وراء ذلک عن ضمیر و ابذل لهم ما بذلوا لک من طلاقة الوجه و حلاوة اللّسان. 475 و فى مصباح الشّریعة قال الصّادق (ع) قد قلّ ثلاثة اشیاء فى کلّ زمان الاخاء فى اللّه و الزّوجة الصّالحة الالیفة فى دین اللّه و الولید الرّشید و من اصاب الثّلاثة فقد اصاب خیر الدّارین و الحظّ الاوفر فى الدّین: 476 باقر (ع) فرمود که مردى در بصره عرض کرد یا امیر المؤمنین خبر ده ما را از برادران دینى، فرمود برادران دو قسمند یکى اخوان ثقه یکى اخوان مکاشره. اما اخوان ثقه، ایشان کف و پر و بال و اهل و مالند یعنى عوض همه مىباشد. و چون از برادر دینى و دوست خود به سر حد وثوق و اعتماد باشى صرف کن به جهت او مال خود را و جان خود را و صاف و پاک باش با هر که با او صاف و پاک است و دشمن باش با هر که با او دشمن است و پنهان نما سرّ او را و عیب او را و هویدا نما حسن او را. و بدان اى سائل که ایشان از گوگرد احمر کمترند. و اما اخوان مکاشره آنانند که وثوق به ایشان ندارى و لکن از ایشان به لذت و حاجت خود مىرسى، و این را قطع مکن و ایشان را داشته باش و تفحّص از باطن ایشان مکن و بذل کن به ایشان از بشاشت و شیرینسخنى به قدر آنچه ایشان به تو بذل کردند. صادق (ع) فرمود سه چیز است که همیشه کم بودهاند یکى برادرى و دوستى در راه خدا، دوم زن صالحه با الفت، سوّم اولاد خوب، و هر که به این هر سه رسید پس همانا به خیر دو جهان رسیده و نصیب کامل در دین یافته.
و سرّ این مطلب آن است که بقاى محبت به قدر بقاى محبوب و فرع بقاى او است. پس تا محبوب ابدى البقاء نباشد محبت ابدى نباشد، و محبوب ابدى جز خدا و معصوم نباشد زیرا که جمع کمالات ایشان ابدى است. پس هر که ایشان را دوست دارد به سبب جهتى از جهات کمالات ایشان، آن محبت نیز ابدى خواهد بود و کذا محبوب و مبغوض ایشان از افعال و تروک و اخلاق هم ابدى است. پس هر که اینها را نیز از آن جهتى که به آن جهت محبوب خداست دوست دارد و یا مبغوض اوست دشمن دارد هم ابدى است.
و ایضا جهات تقرب و آخرت، تضاد و تزاحم و بخل بر نمىدارد بلکه ممدّ و معاون همدیگرند. پس هر حب و بغض فى اللّه و فى الدین ابدى است. و اما لذائذ دنیویه چون در تغیّر و تبدّل است و دار تزاحم و تضاد و بخل است، پس محبت اهل دنیا با هم از جهت دنیا فى الحقیقه عداوت دوستى نما و یا سراب آبآساست زیرا که هر کس ازاهل دنیا آنچه دارد به آن قناعت ندارد و نمىخواهد که از وى چیزى به مردم رسد، بلکه مدام در خیال این است که هر طور ممکن باشد به نام تجارت و کسب یا به طور دیگر از مردم بگیرد و به روى آن گذارد. پس بعضى به ظلم و چوب و بعضى به زبان و سؤال و بعضى به قلم و لباس زهد و حکم بغیر ما انزل اللّه و تغییر احکام، و غالب به مکر و حیله از راه آشنائى و به نام معاوضه و تجارت مدام از هم بربایند و همه با هم در همین خیالند. چون از خیال هم مطلع شوند و زود هم مطلع شوند دوستى به عداوت مبدل شود و مدح بدل به ذمّ گردد. و آنچه پیش در بیان دنیا و اهل دنیا و آخرت و اهل آخرت و در بیان الدّنیا جیفة و اهلها کلاب 477 گفتهایم از براى مقام کافى است و آیه شریفه وَ إِنَّ کَثِیراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَیَبْغِی بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ قَلِیلٌ ما هُمْ 478 وافى است. با آنکه حس و تجربه همیشه در این مطلب همراه بوده پس تا کسى به مقام لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَکُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ 479 نرسد و تمام دنیا در نظر او با خاک یکسان نگردد داخل در اخوان ثقه نگردد زیرا که امین نیست تا اهل و عیال و مال و کار و سایر نعمتها را به او بسپارى یا به او بگوئى و به او نشان دهى و یا اگر چیزى از او بخواهى و گوید ندارم و یا نتوانم، تصدیقش نمائى. و لذا قال المعصوم و کن على حذر من اوثق النّاس فى نفسک فانّ النّاس اعداء النّعم: 480 معصوم (ع) فرمود از معتمدترین مردم بر حذر باش در پیش خود، زیرا که مردم دشمنان نعمتند.
پس ظاهر شد که از معصوم (ع) گذشته، همیشه اخوان ثقه از کبریت احمر نایابتر بوده. رجوع کن به دیوان امیر (ع) و به اخبار و به کلمات علماء و شعراء، ببین چقدر شکوه از زمان و کمى اخوان و بىوفائى محبّان داشتهاند. فیض (قدس سره) پس از هشتاد سالگى در حقایق مىفرماید و اظنّ من طلب فى زماننا هذا صدیقا لا عیب فیه بقى بلا صدیق: 481 گمان من آن است که هر که طلب نماید در زمان ما صدیقى که در او عیبى نباشد بىصدیق خواهد ماند و به چنگ او نخواهد آمد. با آنکه تو را خود کفایتى، محتاج به شاهد و بیّنه نیستى. ببین که اهل یک دین مثلا شیعیان از آن جهت که شیعهاند همیشه با هم صدیق و برادرند و تا قیامت تعصب همدیگر کشند و از جهت دنیا چقدر با هم عداوت کنند و با هم دائم در نزاع و جدالند. پس یک برادر باتقوا و ثقه بهتر از هزار هزار برادر صلبى و بطنى است. و از صادق (ع) است و اطلب مواخاة الاتقیاء و لو فى ظلمات الارض و لو افنیت عمرک فى طلبهم فانّ اللّه عزّ و جلّ لم یخلق على وجه الارضافضل منهم: 482 طلب کن دوستى اتقیاء را اگر چه در ظلمات باشد و اگر چه همه عمر خود را در طلب ایشان صرف نمائى زیرا که خداى عز و جل نیافریده بر روى زمین افضل از ایشان. چه فائده، جاى ایشان خالى است؛ ان شاء اللّه خالى نباشد.
فان قلت گاهى حب و بغض فى اللّه هم متبدّل شود مثل آنکه کسى را زاهد دانى و او را دوست دارى و چون خلافش منکشف شود و یا از زهد بیرون رود او را دشمن گیرى، قلت نعم و لکن تو در هر صورت ثواب بردهاى و به کمال رسیدهاى و مقصود جز این نبود.
.: Weblog Themes By Pichak :.